سـلام ، خـوش آمـدید
استفاده کنیدmozilla از
ساعت فلش مذهبی

بِسـمِ اللهِ اَلـرحـمَنِ الرّحــیِم

پشت سر هم صلوات می ‌فرستاد

*عشق محمد بس است و آل محمد (صلی الله)

تسبیحی را که از دانه های خرما ساخته بود، در دست راستش گرفته بود و پشت سر هم صلوات می ‌فرستاد: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»... دوستش که مدت ‌ها از او بی ‌خبر بود، به دیدنش آمده بود. از دیدن این صحنه، بسیار تعجب کرد و گفت: چرا صلوات می ‌فرستی؟. مگر بد است؟. نه،




 

بِسـمِ اللهِ اَلـرحـمَنِ الرّحــیِم

پشت سر هم صلوات می ‌فرستاد

تسبیحی را که از دانه های خرما ساخته بود، در دست راستش گرفته بود و پشت سر هم صلوات می ‌فرستاد: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»... دوستش که مدت ‌ها از او بی ‌خبر بود، به دیدنش آمده بود. از دیدن این صحنه، بسیار تعجب کرد و گفت: چرا صلوات می ‌فرستی؟. مگر بد است؟. نه،

 اتفاقاً خیلی خوب است! اما چه خبر است! هر چیز حد و اندازه ای دارد. خسته نمی ‌شوی؟ اگر من بودم، خسته می ‌شدم!. نه، من خسته نمی‌ شوم. با خود عهد کرده ‌ام که زیاد صلوات بفرستم. چرا؟. زیرا نتیجه ‌ها گرفته‌ ام. چه نتیجه ‌ای؟. مرد صلوات‌ گو، حکایت خود را چنین تعریف کرد:

مدتی پیش فقر و نداری و مشکلات زندگی به حدی فشار آورده بود که نمی ‌دانستم چه کنم، به کجا پناه ببرم و از چه کسی قرض بگیرم. از آن همه پول و ثروتی که پدر مرحومم داشت، نیز اثری نبود. هیچ کس خبر نداشت کجا پنهانشان کرده است. زیر کدام سنگ یا پای کدام درخت، معلوم نبود. کم مانده بود تک ‌تک آجرهای خانه را بکنم. به دنبال راه علاجی می‌ گشتم تا این که فکری به خاطرم رسید. به حضور امام جواد علیه ‌السلام رفتم و گفتم: ای بزرگوار! پدرم آدم پولداری بود و مال و ثروت زیادی از خود باقی گذاشت، اما جای آن را نمی‌ دانم.

امام جواد پرسید: مگر هنگام مردن وصیت نکرده بود؟.

 او صحیح و سالم بود و سابقۀ بیماری نداشت و ناگهان فوت کرد. این بود که فرصت نکرد وصیت نماید. چند وقت است که فوت کرده؟. هفتۀ بعد چهلمین روز درگذشت اوست. خدا رحمتش کند!. خیلی ممنونم!. شما را به خدا کمکم کنید! من از دوستداران شما هستم. دعا کنید تا با پیدا شدن محل این ارث هنگفت، مشکل مالی و تنگدستی من حل شود!.

امام فرمود: امشب که نماز عشا را خواندی و خواستی بخوابی، بر جدم - محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و خاندان پاکش- زیاد صلوات بفرست. آن گاه به خواست خدا، پدرت را در خواب می ‌بینی و او از محل پول ‌ها آگاهت می ‌کند.

آن شب بعد از نماز عشا، شروع به فرستادن صلوات کردم. حتی در رختخواب آن قدر صلوات فرستادم تا خوابم برد. در خواب پدرم را دیدم و او محل پول ‌ها را گفت و از من خواست که بعد از یافتن، همه آن ‌ها را نزد امام جواد علیه ‌السلام ببرم و با مشورت و صلاحدید ایشان خرج کنم.

صبح که از خواب برخاستم، مدتی هاج و واج بودم، اما با یادآوری خواب شب گذشته، به جست‌ وجو پرداختم و با همان نشانی هایی که داده  بود، جست و جو کردم و پول ‌ها را یافتم. خدا را شکر می‌ کنم که محمد و فرزندانش را برگزید و آن ‌ها را چنین گرامی داشت که به واسطۀ آنان، مردم از بدبختی و گرفتاری نجات پیدا می‌ کنند. (1)

 

(1)- حیات پاکان؛ مهدی محدثی، ج 4، ص 61

دسته ها : عمومی
سه شنبه 1395/4/15 9:49
مهدویت امام زمان (عج)
X